کاربر:Boowiso

از ویکی فارسی اوبونتو
پرش به: ناوبری، جستجو

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن / منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم / که در طریقت ما کافریست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات / بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست / به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب / که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه / کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس / که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن

ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب / که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ / که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن